و مسیر سنگلاخی بود.
۰۴ فروردین ۱۴۰۱
نکته نخست
سال نو شد. در واقع سال و قرن هجری خورشیدی نو شدند/ قرن ۱۵ و سال ۱۴۰۱.
هجری خورشیدی. من خورشید رو دوست دارم. همونطور که بسیاری از انسانها در طول تاریخ و دوران ماقبل تاریخ دوستش داشتند و شاید حتی میپرستیدندش. خورشید تمام انرژیای که ما میشناسیم رو ساخته و زندگیمون رو مدیونشونیم.
من هجرت رو هم دوست دارم. هجرت میتونه یه راه حل باشه. برای دور شدن از جایی که نمیخواهیم یا نمیتونیم و نزدیک شدن به جایی که دوست داریم.
هجرت برای ما یه اجباره.
نکته دوم
پارسال سال خوبی بود. سالی بود برای پایان. تونستم زندگی که میخوام رو داشته باشم. خانهای، همدمی و دوستانی. و وسیلهای برای جا به جایی. دیگر احساس نمیکنم نیازی به اثبات خودم داشته باشم. من ثابت شدهام. فقط باید هوشمندانهتر تلاش کنم و در مسیری که باقی از آن رد شدهاند انتخاب کنم و ادامه بدم.
نکته سوم
من آدمها رو دوست دارم. من آدمهایی که میتونن بزرگتر از «منفعت شخصی» نگاه کنند رو دوست دارم. من طبیعت رو دوست دارم. من مهربانی، نلاش، ثبات در میان طلاطمها و دستها و ارتباطات را دوست دارم.
من بعضی از ماشینها را دوست دارم. اما جوری که انسانها از ماشینها استفاده میکنند را نه. مسیری که همه درش هستیم و کورکورانه به جلو میرویم را نه. انسانها و ماشینها باید در راستای همزیستی با طبیعت باشند. نه جدا کننده ما از آن.
نکته چهارم
«۲ - تمامی نشانهها را خیال بیانگار: به هر آنچه در زندگیات تجربه میکنی — از درد گرفته تا لذت، گرما، سرما یا هر چه دیگر — آنگونه بنگر انگار در رویا به سراغت آمده. گر چه شاید در آن لحظه فکر کنی محکم و سختاند اما ماهیتشان چون خاطرهای گریزپاست.»
«۲۸ - از هرگونه امید به بار نشستن کاری که میکنی دل بکن: نکته در لحظه بودن است. نگذار میل رسیدن به دستاورد، یا امید به وضعیتی خوب در آینده، تو را از لحظه حال غافل کند.»
نکته پنجم
هرگز از تغیر نهراسم. هرگز از بهبود نامید نشوم و هرگز دست یاری را پس نزنم/نکشم. و هرگز در دام وسوسه نیوفتم.
نکته ششم
نمیدونم ۳۶۰ روز دیگر کجا و در چه حال هستم. اما برای بزرگترین تغیرها آمادهام و تا قبل از ۲۵ سالگی توان هجرت را به دست آوردهام.
نکته هفتم
دوستتان دارم.